از طرف دیگر نگران گوسفندانش بود. هر چه پیش میرفت نگرانیاش بیشتر میشد. سرانجام بعد از حدود 40 دقیقه ماموران خود را به آنجا رساندند. خودرو را کنار جاده رها کرده و به سمت محل دفن جسد رفتند. حسین جلوتر میرفت و ماموران را راهنمایی میکرد. وقتی به محل رسیدند جسد را بیرون کشیدند. جسد متعلق به مردی بود که چند روز از مرگش میگذشت. چوپان جوان با مشاهده صورت مقتول او را شناخت. «او صفر است. قرار بود چند,جنایت ...ادامه مطلب
مامور کلانتری موضوع را به گشتیها اعلام کرد و قرار شد، گشت موتوری که به محل نزدیک بود گزارش را بررسی کند. مامور کلانتری وقتی به محل رسید با جسد غرق در خون مردی در فاصله 15 متری کنار خیابان کنار جنگل روبهرو شد. خود را به جسد رساند. رد خون روی سر نشان میداد ضربه به سر مرد جوان باعث مرگ او شده است. در کنار جسد تکه چوب خونین قرار داشت که به نظر میرسید با آن به سر مقتول ضربه وارد شده است. با تائید ,جنایت,جنگل ...ادامه مطلب
ایاز از 24 ساعت قبل به سلول انفرادی انتقال یافته و عملا فهمیده بود که فردا اعدام خواهد شد. او با هیچکس حرفی نمیزد و مرتبا غزل میخواند. ساعت 3 صبح به وی اطلاع دادند که آماده رفتن به پای چوبه دار باشد. 45 دقیقه بعد، به دفتر زندان آورده شد. همان لباس معمولی تنش بود و همچنان غزل میخواند که خودش را خونسرد نشان بدهد اما رنگش پریده بود و آشکارا میلرزید. در دفتر زندان پس از انجام تشریفات قانونی نظیر ,پرونده,جنایتکار,جنسی,بسته ...ادامه مطلب